مامان افسرده
این روزها، روزهای خوبی رو ندارم. همه جوره بهم ریختم.جسمم، روحم. دلم میخواد دیگه سرکار نرم و بشینم خونه تو رو بزرگ کنم. ولی بنا به خیلی دلایل این هم امکانش نیست. دوست دارم چند روز صبح به صبح از خواب بیداری بشم با هم بریم بیرون، خرید، مهمونی و غروب هم بدون استرس و نگرانی غذا درست کنیم و با آرامش بخوریم . که به خاطر فشار کاری این هم نمیشه. ی وقتهایی آدم احساس می کنه دوست داره دور از هیاهو و آدم ها باشه و توی ی کلبه بشینم فقط با تو روزگار بگذرونم. هیچ کس دور و برم نباشه. آدم هایی نباشن که فقط به فکر ظاهر هستند و خودشون هم احساس می کنند که خیلی ظاهر دارند وقتی این ظاهر رو می شکافی ی اسکلت بی روح و بی احساس...